چگونه با احساس گناه مادرانه کنار بیاییم؟
چگونه با احساس گناه مادرانه کنار بیاییم؟
مقدمه
مادر بودن یکی از زیباترین و در عین حال پیچیدهترین تجربههای زندگی است. لحظههایی پر از عشق، خنده و نزدیکی، در کنار لحظههایی آمیخته با خستگی، تردید و البته چیزی که بیشتر از همه مادران را آزار میدهد: احساس گناه.
این حس مثل سایهای دائمی همراه مادران است؛ گاهی در دل شب وقتی کودکشان خواب است، گاهی وسط روز وقتی مشغول کارهای خانهاند، و حتی زمانی که برای چند دقیقه میخواهند به خودشان استراحت بدهند. اما آیا میشود با این احساس سنگین کنار آمد؟ آیا میشود آن را مدیریت کرد تا به جای فلج کردن، تبدیل به نیرویی سازنده شود؟
در ادامه، راههایی برای مبارزه و زندگی کردن با این حس را با هم مرور میکنیم.
۱. پذیرش اینکه احساس گناه طبیعی است
اولین قدم این است که بدانیم احساس گناه نشانهی «اشتباه بودن» ما نیست. بلکه نشانهی اهمیت دادن ماست. مادری که هیچوقت احساس گناه نمیکند، شاید چندان اهمیتی به کیفیت رابطه با فرزندش ندهد. پس اگر این حس را داری، یعنی برایت مهم است. همین آگاهی به تنهایی میتواند باری از دوشت بردارد.
۲. بازنویسی تعریف «مادر خوب»
بزرگترین منبع احساس گناه، همان تصویر افسانهای «مادر کامل» است. مادری که همیشه آرام است، خانهای بینقص دارد، کودک شاد و مرتب، و در عین حال خودش هم پرانرژی و خوشحال است. چنین مادری وجود ندارد.
مادر خوب کسی است که تلاش میکند، اشتباه میکند، خسته میشود، دوباره برمیخیزد و مهمتر از همه، با عشق در کنار فرزندش حضور دارد. اگر تعریفمان را تغییر دهیم، احساس ناکافی بودن هم کمرنگتر میشود.
۳. تشخیص مرز بین گناه سازنده و مخرب
احساس گناه همیشه بد نیست. گاهی مثل چراغ هشداری است که ما را متوجه رفتاری میکند که نیاز به تغییر دارد؛ مثلاً وقتی بیحوصله سر کودک داد زدهایم. این نوع گناه میتواند سازنده باشد.
اما نوع مخرب آن، همان حسی است که بیدلیل و مداوم ما را میکوبد. مثل وقتی برای پنج دقیقه استراحت کردن هم عذاب وجدان داریم. یاد گرفتن مرز این دو نوع، کمک میکند انرژیمان را صرف اصلاح رفتار واقعی کنیم، نه جنگیدن با خودمان.
۴. مراقبت از خود را بخشی از مادری بدان
بزرگترین سوءتفاهم این است که «وقت گذاشتن برای خود = خودخواهی». در حالی که واقعیت کاملاً برعکس است. مادری که خودش را نادیده میگیرد، دیر یا زود فرسوده میشود و دیگر نمیتواند آن عشق و انرژی لازم را برای فرزندش فراهم کند.
مراقبت از خود ــ چه با یک فنجان چای، چه با دیدن یک دوست، چه با انجام فعالیت مورد علاقه ــ در واقع بخشی جداییناپذیر از مادری سالم است. کودک از دیدن این رفتار یاد میگیرد که خودش هم باید برای مراقبت از خودش ارزش قائل شود.
۵. خداحافظی با مقایسه
هیچچیز مثل مقایسه با دیگران آتش احساس گناه را شعلهور نمیکند. فضای مجازی پر از عکسهای مادرانی است که ظاهراً همهچیز را بینقص مدیریت میکنند. اما یادت باشد: آنها فقط چند لحظهی انتخابشده از زندگیشان را نشان میدهند، نه پشتصحنهی خستگیها و ناکامیها.
هر وقت خودت را در حال مقایسه دیدی، یک لحظه مکث کن و یادت بیاور: «زندگی من واقعیت خودش را دارد. و همین کافی است.»
۶. گفتوگو با صدای درونی
صدای سرزنشگر درون، اغلب بلندتر از هر چیز دیگری است. اما میتوانیم یاد بگیریم با آن گفتوگو کنیم. هر بار که این صدا گفت: «کافی نیستی»، به خودت جواب بده: «من دارم بهترینم را میدهم.»
این گفتوگو شاید در ابتدا مصنوعی به نظر برسد، اما با تمرین، آرامآرام جایگزین گفتوگوی سرزنشگر میشود.
۷. تمرکز روی لحظههای کوچک
بچهها به یاد نمیسپارند که خانه همیشه مرتب بوده یا ظرفها همیشه شسته. آنچه در ذهنشان میماند، لحظههای کوچک با توست: خندهای ناگهانی، قصهای که نیمهشب تعریف کردی، بوسهای قبل از خواب.
وقتی به جای تمرکز بر کمبودها، روی همین لحظههای کوچک تمرکز کنیم، میفهمیم که در عمل، بیشتر از چیزی که فکر میکنیم به فرزندمان دادهایم.
۸. درخواست کمک؛ نشانه ضعف نیست
بسیاری از مادران احساس میکنند باید همهچیز را به تنهایی مدیریت کنند. اما درخواست کمک، چه از همسر، چه خانواده یا دوستان، نشانهی ضعف نیست. بلکه نشانهی این است که تو هم انسانی با محدودیتهایی. پذیرش این واقعیت، قدم بزرگی در کم کردن احساس گناه است.
۹. صحبت با دیگر مادران
وقتی با مادران دیگر صحبت کنی، متوجه میشوی که تقریباً همه همان حسهایی را دارند که تو داری. این اشتراک تجربهها، حس تنهایی را کم میکند و باعث میشود صدای درونی سرزنشگر کمتر باورپذیر شود.
۱۰. تمرین مهربانی با خود
همانطور که برای فرزندت همیشه تلاش میکنی مهربان باشی، باید یاد بگیری با خودت هم همین رفتار را داشته باشی. اگر روزی نتوانستی همهچیز را درست مدیریت کنی، به جای سرزنش، با خودت بگو: «امروز سخت بود، اما من تلاش خودم را کردم.» این تمرین ساده، ذهن را آرامآرام بازنویسی میکند.
سخن پایانی
احساس گناه مادرانه شاید هیچوقت بهطور کامل محو نشود. چون ریشه در عشق عمیقی دارد که هیچچیز نمیتواند آن را کمرنگ کند. اما میتوان یاد گرفت با آن زندگی کرد، صدایش را آرامتر شنید و اجازه نداد شادی و آرامش را بدزدد.
به خودت یادآوری کن: فرزندت به یک مادر کامل نیاز ندارد؛ او مادری میخواهد که واقعی باشد. با همه خستگیها، اشتباهها، خندهها و البته عشق بیپایانش. همین «واقعی بودن» کافیترین چیزی است که میتوانی به او هدیه بدهی.
درباره فرزانه بخشی
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است.
نوشته های بیشتر از فرزانه بخشی
دیدگاهتان را بنویسید