ناشکری نکن
ناشکری نکن!
چقدر به عنوان یک مادر با این جملات آشنا هستید؟ ناشکری نکن، مگه همینو نمیخواستی؟ بهشت رو به بها میدن نه به بهانه، مادر شدن یعنی همین، غر نزن، همین شرایط تو آرزوی خیلیاست و …! اگر این جملات بارها به گوشتان خورده یا حتی بر زبانتان جاری شده لازم است در ادامه با من همراه شوید!
القای احساس عذاب وجدان
مادر شدن پذیرش نقشی بسیار پیچیده و دشوار و پر از مسئولیتهای ریز و درشت است. مسئولیتهایی که هم با روح فرزند گره خورده هم با تن او و کوچکترین خطا یا قصوری ممکن است هم برای مادر و هم برای فرزند گران تمام شود. انجام این مسئولیتها به خودی خود بار سنگینی بر دوش مادر است و اگر کار بیرون و کار داخل خانه نیز به آن افزوده شود مادر دچار خستگی و فرسودگی شدید میشود و ممکن است کم بیاورد. اما خوشبختانه مادران با وجود این خستگیها معمولا به خوبی از عهدهی این مسئولیتها بر میآیند و کار خود را به نحو کافی و رضایتبخشی انجام میدهند. با این حال، گاه ممکن است احساس خستگی و فرسودگی ناشی از این همه مسئولیت باعث شود مادر پیش دیگران لب به شکایت و غر زدن بگشاید و از وضعیت خود گلهمند باشد و در همان لحظه است که ناگهان با فوجی از حملات “ناشکری نکن”ها مواجه میشود؛ حملاتی از قبیل: “ناشکری نکن”، “خودت خواستی”، “خستگیشم شیرینه”، “مادر شدن همینه”، “بهشت رو به بها میدن نه به بهانه”، “همین وضعیت تو آرزوی خیلیاست”، “آپولو هوا نمیکنی که”، “مگه فقط تو مادری” و … . به طوری که مادر بینوا نه تنها از گفتهی خود پشیمان میشود بلکه حتی دچار احساس گناه و عذاب وجدان هم میشود و این بار، بار عذاب وجدان هم به خستگیهایش اضافه میگردد و با کمری خمیدهترو احساس فرسودگی بیشتر به مسئولیتهای خود باز میگردد.
چرا مادر سرزنش میشود؟
شاید عجیب به نظر برسد اما این جملات معمولا از دهان کسانی خارج میشود که خود زن یا مادر هستند و پیشتر این احوالات و خستگیها را تجربه کردهاند و میدانند که مسئولیتهای یک مادر چقدر حساس و دشوار است و مادر ممکن است دچار چه میزان خستگی و فرسودگی شود. با این همه بدون ذرهای همدلی و تفکر، مادر بیچاره را مورد قضاوت و سرزنش قرار میدهند. البته این اقدام معمولا از سر ناآگاهی و به رسم عادت صورت میگیرد و شاید گوینده واقعا قصد آزار و شکستن دل مادر را ندارد و میخواهد به زعم خود او را آگاه کند؛ گاهی هم سرزنشکننده از سر عقدهگشایی چنین حرفهایی را به زبان میآورد تا اندکی از خشم خود نسبت به حرفها و سرزنشهایی که قبلا شنیده است را تسکین دهد. البته فرهنگ نیز در این زمینه نقش دارد و گویی این سرزنشها سینه به سینه از زنی به زنی دیگر منتقل شده است بدون اینکه کسی بخواهد این زنجیره را بشکند و اندکی تامل و درنگ نماید.
چطور این وضعیت را تغییر دهیم؟
در وهلهی اول خیلی مهم است که مادر سفرهی دل خود را پیش هر کسی باز نکند و تنها اگر فرد همدلی را در کنار خود دید میتواند از خستگیها و فشار روزانهی خود صحبت کند تا اندکی آرام شود. چرا که معمولا این قبیل مادران به دنبال راهکار و راهحل نیستند و تنها گوش شنوایی میخواهند برای اینکه اندکی غر بزنند و درون خود را سبک کنند و سپس با احساس سبکی و انرژی بیشتر به مسئولیتهای خود بازگردند. پس اگر مادری هستید که گهگاه دچار خستگی و فرسودگی میشوید اول یک گوش شنوای همدل پیدا کنید و سپس شروع به غر زدن و شکایت از زمین و زمان کنید؛ فردی که بتواند بدون قضاوت و سرزنش و بدون ارائهی راهکار یا کوچکنمایی خستگی شما یا پیش کشیدن خاطرات دردناک خود، با جان دل به حرفهایتان گوش دهد و در کنار شما باشد.
اما اگر متاسفانه آن فرد سرزنشکننده شما هم هستید لازم است اندکی در رفتار و گفتار خود تجدیدنظر کنید و تلاش کنید اصول همدلی را بیاموزید تا اگر کسی برای درددل به سراغ شما آمد از کردهی خود پشیمان نشود.
درباره فرزانه بخشی
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است.
نوشته های بیشتر از فرزانه بخشی
دیدگاهتان را بنویسید