مادر شدن، رها کردن سایر نقشها؟
مادر شدن، رها کردن سایر نقشها؟
مادری را تصور کنید که با تولد فرزندش، از شغلش استعفا داد، درسش را ناتمام رها کرد، هنری که عاشقانه به آن میپرداخت را در کمد گذاشت و قفل کرد و تمام هدف و معنای زندگیاش را به فرزند و مادرانگی محدود و خلاصه کرد. آیا این تصویر برای شما آشناست؟ آیا در اطراف خود زنی را میشناسید که بعد از زایمان یا حتی بعد از بارداری همه چیز را بوسیده و کنار گذاشته باشد؟ و چه بسا شاید این زن شبیه خود ما باشد.
نقش مادری، سایهافکن بر سایر نقشها
اغلب ما مادران و در واقع ما زنان، محدود شدهایم به نقش مادری و تمام نقشهای دیگرمان در سایهی نقش مادری کمرنگ و حتی محو شدهاند. گویی تمام ابعاد زندگی ما بعد از مادر شدن خلاصه شد در یک بعد و شد بُعد رابطهی مادر فرزندی. ما مادرانی که تا پیش از تولد فرزندمان یا حتی پیش از بارداری، شاغل یا محصل بودیم، هنرمند بودیم و کسبوکاری داشتیم یا حتی امیدوار بودیم که بتوانیم روزی درس خود را ادامه دهیم یا مشغول به کاری شویم، به محض بارداری و تولد فرزند همه چیز را فراموش کردیم و شغل و درس و هنر و حرفهی خود را به فرزندمان محدود نمودیم و همه چیز را در وجود او جستجو میکردیم.
چرا ابعاد زندگی ما تحتالشعاع نقش مادری قرار میگیرد؟
اینکه چرا تمام نقشهای ما در سایهی نقش مادرانگی قرار میگیرد، به دلایل مختلفی بستگی دارد:
تجربهی مادر شدن و داشتن فرزند به خصوص برای بار اول، به قدری برای ما شیرین و لذتبخش است که چند صباحی تمام نقشهای خود را فراموش میکنیم و سفت و سخت میچسبیم به نقش مادری؛ البته دشواریها و پیچیدگیهای دوران بارداری و اوایل تولد فرزند هم یکی دیگر از دلایل کنار گذاشتن سایر ابعاد زندگی است. آن اوایل هم درد جسمانی مادر زیاد است هم فرزند نیاز به مراقبت بیشتری دارد. چالشهایی مثل کولیک و زردی نوزاد هم مزید بر علت است و باعث میشود دیگر توانی برای انجام سایر نقشها برای مادر باقی نماند.
از طرفی فرهنگ و جامعه نیز دائما به مادر گوشزد میکنند که اولویت اول و آخر او فرزندش هستند و دیگر نباید شغل و درس و هنر را اولویت قرار دهد. مسئله در اینجا همین اولویتبندی است؛ درست است که فرزند مهمترین اولویت یک مادر است اما شاید تنها اولویت او نباشد و او با اندکی برنامهریزی بتواند به سایر اولویتهای خود نیز رسیدگی کند.
وقتی این موارد پیدرپی به مادر متذکر میشود که اولویت اول و آخر او فرزندش است و بعدا میتواند به شغل یا درس خود برسد، او دچار احساس گناه و عذاب وجدان میشود و حتی اگر به شغل یا درس خود ادامه بدهد هم بار این عذاب وجدان بر گردن او سنگینی میکند و ممکن است به یک باره همه را ببوسد و کنار بگذارد تا از این احساس گناه رهایی یابد.
چطور این وضعیت را تغییر دهیم؟
در وهلهی اول باید تلاش کنیم باور و طرزفکر خود را اصلاح کنیم: همانطور که پیشتر گفتم درست است که فرزند مهمترین اولویت یک مادر است اما تنها و آخرین اولویت او نیست. مهم است که تمام نقشهای خود را مدنظر قرار دهیم و سپس سعی کنیم با اولویتبندی به تکتک آنها بپردازیم. برنامهریزی در این مرحله نقش بسیار مهمی دارد و با یک برنامهریزی صحیح و کارآمد میتوان به تمام نقشها رسیدگی و به تمام ابعاد زندگی توجه نمود.
یک مادر و در واقع یک انسان برای اینکه احساس رضایتمندی عمیقی از زندگی داشته باشد باید به تمام ابعاد زندگی خود توجه کند چرا که او ذاتا چندبعدی است و محدود کردن خود به تنها یک بعد از زندگی در درازمدت باعث حال بدی او و عدم رضایتش از زندگی خواهد شد. این مادر هنگامی که به سن شصت سالگی برسد چون نتوانسته به سایر ابعاد زندگی خود بپردازد با این ابهامات و سوالات مواجه خواهد شد؟
زندگی همین بود؟ چرا تمام زندگی خود را به پای فرزندی گذاشتم که هفتهای یک مرتبه هم به من سر یا زنگ نمیزند؟ چرا درسم را ادامه ندادم؟ چرا کاری برای خودم دستوپا نکردم؟ شصت سالم شد و از زندگی چیزی نفهمیدم. کاش به جای این همه بشوربساب، هنری یاد میگرفتم یا به حرفهای مشغول میشدم. اصلا برای چه به این دنیا آمدم؟ آمدم که فرزندی به دنیا بیاورم و تحویل جامعه بدهم؟
حال شما هم بد شد؟ شاید این حال بدی تلنگری باشد برای تغییر اولویتها و پرداختن به سایر ابعاد زندگی. البته حرف من این نیست که باید مادرانگی خود را کنار بگذاریم یا اهمیتی به فرزندپروری ندهیم. لطفا از آن ور بوم هم نیفتید. تمام حرف من این است که مادرانگی نباید تنها نقش و اولویت ما نباشد. تلاش کنیم ابعاد دیگر زندگیمان را پیدا کنیم و ببینیم از همین امروز چه کارهایی میتوانیم برای این ابعاد انجام دهیم تا در شصت سالگی وقتی به عقب نگاه میکنیم خود را انسان مفیدتری تلقی کنیم و دچار ابهامات و سوالات بالا نشویم.
درباره فرزانه بخشی
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است.
نوشته های بیشتر از فرزانه بخشی
دیدگاهتان را بنویسید