فرزندپروری، دانش یا مهارت؟
آیا دانستن کافیست؟
در این مقاله قصد داریم درباره این مسئله صحبت کنیم که آیا فرزندپروری از جنس دانش است یا از جنس مهارت؟ یعنی آیا صرف دانستن اصول و تکنیکهای فرزندپروری کافیست یا نه، نیاز است این اصول و تکنیکها تمرین و بارها تکرار شوند تا در نهایت به جانمان نشسته و جاری زندگیمان شوند؟ من که با دومی موافقترم. نظر شما چیست؟
مهارت با دانش چه تفاوتی دارد؟
به من بگویید وقتی در شرف یاد گرفتن دوچرخهسواری بودید چند بار تلاش کردید بتوانید به طور همزمان پاها را روی هر دو رکاب نگه دارید و تعادل خود را حفظ کنید؟ احتمالا بیش از صد بار! آیا صرف دانستن اینکه باید پاها روی هر دو رکاب قرار گیرد و بتوانید خود را روی زین دوچرخه نگه دارید، بدون اینکه به طرفین بیفتید، کافی بود؟ قطعا نه! چون دوچرخه سواری یک مهارت است و باید مسیرهای عصبی دوچرخه سواری در مغزمان ایجاد شود. این حقیقت دربارهی رانندگی نیز صادق است و قطعا دانستن مبانی این مهارت برای ماهر شدن و به اصطلاح راننده شدن کافی نیست؛ چرا که رانندگی هم مانند دوچرخه سواری یک مهارت است و نیازمند مسیرهای عصبی لازم در مغزمان است. نگران نباشید الان مسیر عصبی را به سادهترین زبان توضیح خواهم داد:
زمانی که بخواهیم یک مهارت را یاد بگیریم و در آن ماهر شویم باید سلولهای عصبی یا همان نورونها در مغز عزیزمان با هم ارتباط بگیرند، اما در آغاز چون فاصلهشان از یکدیگر خیلی زیاد است نمیتوانیم آن مهارت را به خوبی پیش ببریم، اما خبر خوب این است که با هر بار تمرین و اندکی ماهر شدن، این نورونها به یکدیگر نزدیک و نزدیکتر شده تا جایی که بدون دشواری و حتی فکر کردن به نحوهی کار، میتوانیم آن مهارت را به خوبی و به آسانی انجام دهیم. مثلا آشپزی کردن را در نظر بگیرید! آن اوایل که سررشتهای نداشتیم و مدام باید به دفتر آشپزی، سایتهای آشپزی یا مادرمان مراجعه میکردیم و غذا یا شور میشد یا بینمک یا بعضا ته میگرفت، شاید امروز را تصور نمیکردیم که بتوانیم بدون فکر یا توجه آگاهانه به فرایند آشپزی، به این خوبی و سرعت آشپزی کنیم. چرا؟ چون رفته رفته و با تمرین و تکرار، مسیرهای عصبی آشپزی در مغزمان پهن و پهنتر و به اصطلاح تپلتر شدند. درست همانند هر مهارت دیگری که با گذر زمان و تمرین به کاری آسان و به اصطلاح آب خوردن تبدیل میشود.
فرزندپروری از چه جنسی است؟
حال بازگردیم به بحث اصلی خودمان: فرزندپروری هم همانند هر مهارت دیگری مثل دوچرخه سواری، آشپزی یا رانندگی، بیش از آنکه دانش باشد یک مهارت است و برای ماهر شدن در آن باید آنقدر تمرین و تکرار کرد تا مسیرهای عصبی لازم در مغزمان ایجاد شود و بتوانیم بدون فکر و صرف انرژی اضافی، تکنیکها و اصول صحیح فرزندپروری را پیاده و اجرا کنیم. پس باید بدانیم که صرف دانستن کافی نیست؛ چرا که ممکن است بسیاری از ما والدین این اصول و تکنیکها را از بر باشیم اما نتوانیم آنها را اجرا کنیم چون این اصول و تکنیکها در مغز ما صرفا دانش هستند و تبدیل به مهارت و مسیر عصبی نشدهاند. مثلا همهی ما میدانیم که باید خشممان را مدیریت کنیم و نباید بر سر فرزندمان فریاد بزنیم یا تنبیهش کنیم، اما زمانی که خشمگین میشویم و از کوره در میرویم آیا قادریم بدون تمرین تکنیکهای مدیریت خشم، این خشم لعنتی را مدیریت کنیم و بر سر فرزندمان داد نزنیم و تنبیهاش نکنیم؟ بعید میدانم!
حال چطور فرزندپروری را یاد بگیریم؟
در وهلهی اول باید بدانیم و باور داشته باشیم که فرزندپروری دانشی است که باید به مهارت تبدیل شود و صرف دانستن کافی نیست و باید آنقدر تمرین و تکرار کنیم که مسیرهای عصبی تپل و پهن شوند تا در نهایت ما بتوانیم ادعا کنیم والدین آگاه و خوبی هستیم! نکتهی مهم بعدی این است که با توجه به مقالهی “فرزندپروری، ژنتیکی یا اکتسابی؟”، باید برویم و در زمینهی فرزندپروری از منابع علمی و معتبر دانش بدست آوریم تا بتوانیم با تمرین و تکرار این دانش را به مهارت تبدیل کنیم، چرا که ما با دانش فرزندپروری به دنیا نمیآییم؛ و نکتهی آخر اینکه نباید از شکست و درجا زدن ناامید و خسته شویم. مثلا ممکن است بارها و بارها در مدیریت خشم ناتوان بمانیم و در لحظه، نتوانیم تکنیکهای مدیریت خشم را اجرا کنیم، اما باید بدانیم این ناتوانی و شکستِ در ابتدا، خاصیت شکلگیری مسیرهای عصبی است و گاه حتی ممکن است رفتارمان بدتر هم شود، یعنی ما میخواستیم ابرویش را درست کنیم بدتر چشمش را هم کور کردیم. فقط باید توجه کنیم که این بدتر شدن رفتار جزو فرایند یادگیری و تبدیل شدن دانش به مهارت است و تنها با تمرین و تکرار بسیار است که میتوانیم در نهایت در یک مهارت استاد شویم.
حال که به انتهای این مقاله رسیدیم به من بگویید با توجه به محتوای این مقاله، چه تصمیمی گرفتهاید و قرار است چه اقدامی انجام دهید؟
درباره فرزانه بخشی
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است.
نوشته های بیشتر از فرزانه بخشی
دیدگاهتان را بنویسید