خطای شناختی قالبی در مادرانگی
خطای شناختی قالبی در مادرانگی
تا حالا این جملات به گوشتان خورده؟
زنها رانندگیشان بد است، اصفهانیها خسیس هستند، آلمانیها بیاحساسند، خواهرشوهرها بدجنس هستند، پسرها تخس هستند، دخترها لوسند، پزشکان پولکی هستند، پولدارها آدمهای بدی هستند، و … .
احتمالا این جملات و امثال آن را بارها شنیده یا حتی استفاده کردهاید. شاید پیش از این آگاه نبوده باشید اما شما با گفتن این جملات دچار خطای شناختی شدهاید.!
خطای شناختی قالبی چیست ؟
خطاهای شناختی طیف گستردهای از خطاها هستند که مغز مرتکب آنها میشود و متهم ردیف اول در این قضیه است. تعداد این خطاها بیشمار است اما ما در این مقاله قرار است تنها به یکی از این خطاها بپردازیم؛ یعنی خطای شناختی قالبی یا کلیشهای. همان خطایی که در بند قبلی چند مثال از آن ذکر نمودم.
براساس خطای شناختی قالبی، مغز هر چیز یا فردی را در یک دسته و طبقه قرار میدهد. مثلا رانندگی کل زنها را در دستهی بد یا پزشکان را در دستهی پولکیها قرار میدهد. آلمانیها را بیاحساس طبقهبندی میکند و صاحبخانهها را بدجنس. میدانید چرا؟ چون مغز محترم روزانه با حجم گستردهای از اطلاعات مواجه است و ناچار است برای دسترسی آسانتر به این اطلاعات، آنها را مدام طبقهبندی کند تا در مواقع لزوم بتواند با سرعت و آسانی بیشتری به آنها دسترسی پیدا کند. البته این طبقهبندی در تمام مواقع بد و بدردنخور نیست و ممکن است در مواقعی هم به کار ما بیاید مخصوصا در مواقع خطر و حفظ بقا (اجداد ما با همین شیوه از بسیاری از خطرها در امان میمانند) اما در زمان حاضر این ترفند چندان به کار ما نمیآید و تازه ما را به دردسر نیز میاندازد. متاسفانه این خطا عموما توسط افراد ناآگاه مورد استفاده قرار میگیرد؛ چرا که اگر تنها کمی تیزحس و آگاه باشیم متوجه میشویم که همهی اصفهانیها خسیس نیستند، تمام پزشکان پولکی نیستند و رانندگی همهی زنها هم بد نیست و چه بسا رانندگی برخی زنان از رانندگی بسیاری از مردان هم حرفهایتر و بهتر باشد!
چرا این خطا مادران را دچار رنج میکند؟
حال این خطا چه ارتباطی با مادران دارد؟ هنگامی که ما باور داریم مادران باید بخاطر فرزندشان از همه چیز خود بگذرند، مادران باید همواره با فرزندان خود بازی کنند، یا مثلا مادران نباید شکایت کنند و همیشه باید شکرگذار باشند، ما نیز دچار خطای شناختی قالبی شدهایم؛ چرا که طبقهبندیهای مخصوصی در مغز خود درست کردهایم به این صورت: مادران باید از خودگذشته باشند، مادران باید همیشه با فرزند خود بازی کنند، یا مادران نباید شکایت کنند و غر بزنند.
این طبقهبندی نه تنها سودی ندارد بلکه مادران را در تنگنا قرار میدهد و زندگی را به آنها سخت و تلخ میکند؛ حال آنکه مادران هم انسانند و ممکن است گاهی خسته شوند، احساس فرسودگی کنند، یا حوصله نداشته باشند با فرزندشان بازی کنند. این مادران اگر خود نیز دارای این خطای شناختی در ذهن باشند، با تخطی از این طبقهبندی دچار عذاب وجدان و احساس گناه میشوند، چون به زعم خود از این طبقهبندیها خارج شدهاند.
متاسفانه بخشی از این نامهربانیها و سختگیریها نسبت به مادران از فرهنگ نشات میگیرد. ضربالمثلهایی مانند بهشت زیر پای مادران است، رفیق بیکلک مادر، مادر مقدس است، یا آدم سنگ بشود اما مادر نشود، همگی از این مفهوم حکایت میکنند که مادران جای خطا و اشتباه ندارند یا باید به هر قیمتی سختیها را متحمل شوند و دم نزنند. مادر چه در دوران بارداری، چه حین زایمان، چه پس از تولد فرزند و چه حین رشد او به حد کافی با دشواریها و چالشها دست و پنجه نرم میکند و این توقعات و انتظارات کار او را سختتر هم میکنند.
یک مادر پیش از آنکه یک مادر باشد، یک زن است و پیشتر از آن یک انسان و محدود کردن او تنها به نقش مادری باعث میشود او در درازمدت نتواند احساس رضایتمندی و خوشبختی کند. چرا که بنا به سخن پاول جی میر، زندگی انسان چندبعدی است و برای رسیدن به خوشبختی و احساس رضایت از زندگی باید به تمام ابعاد آن توجه کرد و بین این ابعاد تعادل برقرار نمود.
اینکه یک انسان تنها معطوف به نقش مادری خود شود از سایر ابعاد زندگی باز میماند و همانطور که پیشتر گفتم نمیتواند احساس رضایت از زندگی را تجربه کند و هنگامی که به سن کهنسالی رسید هیچ دستاوردی برای خود ندارد جز اینکه تنها یک مادر بوده است.
چگونه اثرات سوء این خطا را کاهش دهیم؟
اگر ما خود جزو افرادی هستیم که دچار این خطا میشویم باید با آگاهی به این خطا، از بیان جملاتی که رنگوبوی خطای شناختی قالبی دارند اجتناب کنیم اما اگر مادری هستیم که این خطا در مورد ما استفاده میشود و به نحوی ما را آزار میدهد باید حتما تا حد ممکن ارتباط با افراد آلوده به این خطا را محدود و محدودتر کنیم.
شرکت در آزمون چرخ زندگی آقای پاول جی میر که در گوگل موجود است و سپس ارزیابی آن و انجام اقداماتی در جهت متعادل ساختن هر بعد نیز به ما کمک میکند تا به جای تمرکز صددرصدی بر نقش مادری، بر سایر نقشهای خود نیز متمرکز شویم و بتوانیم با ایجاد تعادل بین تمام ابعاد زندگی خود حال بهتری را تجربه کنیم و به احساس رضایت عمیقتری از زندگی برسیم.
انجام خودمراقبتی در بازههایی از روز نیز کمک میکند بتوانیم انرژی و نیروی از دست رفتهی خود بهواسطهی نقش مادری را احیا کنیم و با انرژی مضاعف به فعالیتهای خود بازگردیم.
در مقالات بعدی دربارهی خودمراقبتی به طور مفصل توضیح خواهم داد. سپاس از همراهی شما
درباره فرزانه بخشی
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است.
نوشته های بیشتر از فرزانه بخشی
دیدگاهتان را بنویسید