آیا واقعا میخواهیم فرزندپروری خود را اصلاح کنیم؟
آیا کسی هست که نخواهد تغییر کند؟
در این مقاله قصد داریم درباره این مسئله صحبت کنیم که چرا برخی از والدین نسبت به تغییر روشهای فرزندپروری خود مقاومت نشان میدهند و نمیخواهند سبک فرزندپروری خود را اصلاح کنند. شاید خواندن جملهی قبل تعجب شما را برانیگخته باشد که مگر ممکن است کسی نخواهد تغییر کند یا اصلاح شود، ولی باید خدمتتان عرض کنم که بله، متاسفانه پدر و مادرهایی هم وجود دارند که مایل به این تغییر نیستند و گمان میکنند فرزندپروری آنها صحیح است و نیاز به اصلاح ندارد. نکند ما نیز از این قبیل والدین باشیم؟
چرا برخی از ما والدین نمیخواهیم تغییر کنیم؟
اینکه چرا نمیخواهیم تغییر کنیم دلایل متعددی دارد اما پیش از آنکه ادامهی این مقاله را مطالعه کنید اندکی فکر کنید و ببینید میتوانید این دلایل را حدس بزنید؟ من منتظر هستم! فکر کردید؟ آفرین! حالا مجاز هستید ادامهی مقاله را مطالعه کنید!
یکی از دلایل بسیار مهم و شاید اصلیترین دلیل مقاومت والدین در برابر تغییر یا اصلاح فرزندپروری خود این است که آنها دلیلی برای تغییر نمیبینند؛ یعنی گمان میکنند فرزندپروری آنها بینقص است و مشکلی ندارد پس لازم نیست تغییر کنند یا رویهی خود را اصلاح کنند. این والدین حتی اگر با مشکل یا چالشی در فرزندپروری مواجه شوند عوامل بیرونی مثل خود فرزند، محیط، یا افراد پیرامون را دلیل این مشکل یا چالش میدانند و اصلا این گمان را هم نمیکنند که شاید مشکل در منِ والد است و فرزند بینوایم تقصیری ندارد یا شاید لازم است من اصلاح شوم. آنها خود را صدِ درست و فرزند را صدِ غلط میبینند و انگشت اتهام آنها فقط رو به بیرون است که متاسفانه این رویکرد در دوران نوجوانی فرزندشان مسبب نابودی رابطه والدفرزندی میشود. البته گاهی هم والدین دچار توهم دانش هستند، یعنی گمان میکنند هر آنچه برای تغییر فرزندپروری لازم است را میدانند و این همه دورههای فرزندپروری صرفا تکرار مکررات است. این گروه از والدین متاسفانه از این حقیقت اطلاعی ندارند که هر چه ناآگاهتر باشند بیشتر دچار توهم دانش هستند و اتفاقا هر چه آگاهتر باشند بیشتر میدانند که چیزی نمیدانند!
دلیل دیگر عدم تمایل والدین به تغییر و اصلاح این است که آنها از مقصد و نتیجه مطمئن نیستند، در نتیجه انگیزهای برای تغییر ندارند؛ یعنی نمیدانند که در نهایت تغییر فرزندپروری آنها به چه هدفی منجر خواهد شد و وقتی مقصد نامعلوم باشد و هدفی وجود نداشته باشد کل مسیر بیهوده و در هالهای از ابهام است. البته گاهی مقصد و هدف معلوم است اما از جذابیت خاصی برخوردار نیست یا اینکه در اولویت ما قرار ندارد؛ مثلا ما میدانیم که با تغییر فرزندپروری خود ممکن است به فرزندی تابآور، مسئولیتپذیر و غنی از عشق و محبت دست پیدا کنیم اما چند زبانه بودن کودک برایمان اولویت بالاتری دارد پس بجای شرکت در دورههای فرزندپروری معتبر و صرف هزینه برای آن، کودک را در چندین کلاس مختلف ثبتنام میکنیم چون این هدف جذابتر است و بیشتر چشم فامیل را در میآورد!
اگر ما هم در برابر تغییر مقاومت داریم باید چکار کنیم؟
در درجهی اول باید ببینیم ما جزو کدام دسته از این والدین هستیم؟ امیدوارم جزو هیچکدام نباشیم اما شاید لازم است این سوالات را از خود بپرسیم: آیا دلیلی برای تغییر نداریم و گمان میکنیم فرزندپروریمان بینقص است و مشکلی ندارد؟ آیا دچار توهم دانش هستیم و آموزش در زمینهی فرزندپروری را تکراری و خستهکننده تلقی میکنیم؟ آیا از مقصد و نتیجه اطمینان نداریم و نمیدانیم با تغییر فرزندپروری به کجا خواهیم رسید؟ یا آیا مقصد را میشناسیم اما رسیدن به آن مقصد برایمان جذاب نیست و در اولویت قرار ندارد؟
حال که مشخص شد جزو کدام دسته از این والدین هستیم باید پیش از هر چیز نگرش و باور خود را نسبت به آموزش تغییر دهیم. هر انسانی با هر درجهای از آگاهی همواره به آموزش و اصلاح نیاز دارد چون روشها و رویکردها دائما در حال ارتقا هستند و نمیتوان روشهای نسل گذشته را برای کودکان نسل امروز یا آینده مورد استفاده قرار داد. همچنین، در فرزندپروری این حقیقت وجود دارد که اکثر بدرفتاریهای کودکان ریشه در رفتارهای والدین دارد و ما والدین با تغییر و اصلاح رفتار خود میتوانیم بسیاری از مشکلات رفتاری فرزندمان را حل و فصل نماییم.
راهحل بعدی این است که مقصد و هدف را برای خود مشخص کنیم. برای این کار لازم است تصور کنیم فرزندمان بیست و پنج سال دارد و بعد بنویسیم (دقت کنید نوشتن در اینجا خیلی مهم است) میخواهیم او در این سن چه خصایص و ویژگیهایی را داشته باشد. آیا میخواهیم با اعتماد به نفس باشد؟ تابآور باشد؟ کمالگرا نباشد؟ یا مسئولیتپذیر باشد؟ باید هر ویژگی و خصیصهای که در بیست و پنج سالگی او میخواهیم را همین امروز یادداشت کنیم و کمکم برایش اقدام کنیم. مثلا اگر فرزندی با اعتماد به نفس میخواهیم باید برویم در زمینهی تقویت اعتماد به نفس کودکان آموزش ببینیم.
و راه حل آخر این است که اولویتهایمان را مشخص کنیم و از خود بپرسیم فرزندی مثلا با اعتماد به نفس، دوستدار خانواده، یا توانمند در مدیریت خشم میخواهم که ممکن است چندین زبان بلد باشد و بتواند ساز بزند یا نه، فرزندی چندزبانه میخواهم که اعتماد به نفس ندارد، حل مسئله بلد نیست، به سرعت تسلیم میشود و نمیتواند خشم خود را مدیریت کند. به نظرم پرسیدن این سوال میتواند موضع و اولویتهای ما را مشخص کند.
اگر از آن دسته والدینی هستید که در برابر آموزش دیدن مقاومت میکنید و دلیلی برای آموزش در زمینهی فرزندپروری ندارید امیدوارم با خواندن این مقاله چرایی این کار برای شما شفاف شده باشد و از این به بعد به طور جدیتر به دنبال آموزش و کسب آگاهی باشید و این هدف را در اولویت قرار دهید. از همراهی شما متشکرم و امیدوارم همواره در مسیر رشد، آگاهی و شکوفایی باشید.
درباره فرزانه بخشی
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است.
نوشته های بیشتر از فرزانه بخشی
دیدگاهتان را بنویسید