نامهای همدلانه به همهی مادرانی که گاهی از کوره درمیروند
وقتی یک مادر هستی و خشم را تجربه میکنی
نامهای همدلانه به همهی مادرانی که گاهی از کوره درمیروند:
مادر بودن یعنی زیباترین و در عین حال سختترین نقش دنیا. همهجا دربارهی عشق مادرانه و ایثار بیپایان حرف میزنند. همه ما شنیدهایم که «بهشت زیر پای مادران است» یا «مادر فرشتهای روی زمین است». اما کمتر کسی میآید و از لحظههایی میگوید که همین مادر، همین فرشتهی مهربان، در برابر یک رفتار سادهی کودک یا حتی یک بیتوجهی کوچک، ناگهان منفجر میشود.
اگر تو هم بارها خودت را در موقعیتی دیدهای که صدایت بالا رفته، بغضت ترکیده یا دلت خواسته از همه فاصله بگیری، اول از همه بگذار این جمله را با تمام وجودم بگویم:
تو تنها نیستی.
خشم مادرانه، یک احساس طبیعی
ما معمولاً از خشم تصویر بدی داریم. فکر میکنیم خشم یعنی ضعف، یعنی بدرفتاری، یعنی بیمسئولیتی. اما واقعیت این است که خشم مثل تب است: نشانهای از اینکه درونت چیزی تحت فشار است. خشم مادرانه دشمن تو نیست، پیامآور است. این پیام گاهی میخواهد بگوید:
«من خستهام.»
«من نادیده گرفته شدهام.»
«من به کمک نیاز دارم.»
«من زمان میخواهم برای نفس کشیدن.»
وقتی این پیامها نادیده گرفته شوند، خشم تنها راهی است که باقی میماند تا خودش را نشان دهد.
زندگی روزمرهای که کسی نمیبیند
از بیرون، شاید فقط لبخند کودک و غذای آماده و خانهای مرتب دیده شود. اما هیچکس نمیبیند که پشت این صحنه چه میگذرد:
روزی که حتی فرصت نکردهای صبحانه بخوری چون بچهات مدام چیزی میخواسته. شبهایی که چند بار از خواب بیدار شدهای و صبح با چشمهای خسته دوباره کار روزانه را شروع کردهای. کارهای تکراری و بیپایانی مثل شستن ظرفها، جمع کردن اسباببازیها، یا پوشک عوض کردن. جملات قضاوتگر اطرافیان: «چرا خونهت همیشه بههم ریختهست؟ چرا بچهت اینطوری رفتار میکنه؟ چرا مثل فلانی نیستی؟»
اینها بارهایی هستند که روی دوش تو سنگینی میکنند. بارهایی که اگر دیگران هم آن را میکشیدند، شاید خیلی زودتر از تو از پا میافتادند.
تو انسانی، نه ماشینی بینقص
شاید بارها حس کردهای که باید کامل باشی؛ مادری که هیچوقت داد نمیزند، همیشه مهربان است، همیشه صبور است. جامعه هم این تصویر را به ما فروخته: مادری شبیه فرشته، همیشه در حال بخشش. اما حقیقت ساده این است: تو انسانی با همهی محدودیتهای انسانی. به خواب نیاز داری. غذا و آرامش لازم داری. وقت برای خودت لازم داری. اگر اینها را نداشته باشی، طبیعی است که خشم در تو شکل بگیرد.
این خشم به معنای بد بودن یا نالایق بودن تو نیست. این فقط یادآوری است که تو هم مثل همهی آدمها نیازها و مرزهایی داری.
خشم، صدای نیازهای خاموش توست
هر بار که خشم سر برمیآورد، قبل از سرزنش کردن خودت، یک سؤال بپرس: «نیاز من این لحظه چیست؟»
شاید خشم تو فریاد بزند که:
«من نیاز دارم کسی هم از من مراقبت کند.»
«من نیاز دارم کارها را تقسیم کنم.»
«من نیاز دارم چند دقیقه سکوت داشته باشم.»
گاهی همین پرسش ساده میتواند دردت را آشکار کند.
چرا مقایسه کردن تو را خشمگینتر میکند
در دنیای امروز، مقایسه مثل سایه همیشه دنبال مادرهاست. کافی است گوشی را باز کنی و عکس مادرهایی را ببینی که بچههای همیشه مرتب دارند، خانههای همیشه تمیز، و لبخندهای همیشه آماده.داما هیچکس پشت صحنهی آن عکسها را نشان نمیدهد. شاید همان مادر هم شب قبل گریه کرده باشد. شاید همان خانه بعد از چند دقیقه دوباره بههم ریخته باشد.
مقایسه فقط زخم تو را عمیقتر میکند. خشم تو را بیشتر میکند، چون حس بیکفایتی را به آن اضافه میکند. و این دقیقاً همان چیزی است که نباید اجازه بدهی بر دوشت سنگینی کند.
تو شجاعی، حتی وقتی خشمگین میشوی
شاید فکر کنی خشمگین شدن ضعف است، اما من میگویم اینطور نیست. خشم تو یعنی هنوز در میدان زندگی هستی. هنوز برای خانوادهات تلاش میکنی. هنوز میجنگی.
شجاعت فقط سکوت و لبخند نیست. شجاعت یعنی پذیرفتن اینکه انسان هستی و گاهی توانت تمام میشود. شجاعت یعنی اینکه بعد از هر بار عصبانیت دوباره برمیگردی، دوباره در آغوش میگیری، دوباره عشق میبخشی.
سوپاپهای کوچک آرامش
همانطور که یک زودپز برای اینکه منفجر نشود سوپاپ دارد، تو هم به سوپاپهای کوچک نیاز داری.
این سوپاپها میتوانند ساده باشند، ولی اثر بزرگی دارند:
پنج دقیقه نفس عمیق در اتاقی ساکت.
نوشیدن یک لیوان چای داغ بدون گوشی.
نوشتن چند خط در دفترچهی شخصی.
یک پیادهروی کوتاه.
یا حتی گفتن «نه» به کاری که واقعاً نمیتوانی انجام بدهی.
این کارها تجمل نیستند. اینها بقا و سلامت تو را تضمین میکنند.
تو تنها نیستی
یکی از تلخترین احساسهای خشم مادرانه، تنهایی است. اینکه فکر میکنی هیچکس نمیفهمد. اما همین حالا هزاران مادر در گوشهوکنار دنیا همین حس را تجربه میکنند. مادری در خانهای کوچک، مادری در آپارتمانی بزرگ، مادری در شهری دورافتاده. همه یک زبان مشترک دارند: زبان خستگی و زبان خشم.
این یعنی تو بخشی از جمعی بزرگی. جمعی که اگر به هم تکیه بدهند، سبکتر خواهند شد.
پیام پایانی
مادر عزیز، اگر همین حالا بعد از یک روز سخت، یا حتی بعد از داد زدن بر سر فرزندت، این متن را میخوانی، دستت را در دست میگیرم و میگویم:
تو مادر بدی نیستی.
خشم تو دشمن تو نیست، پیامآور است.
همین که میخواهی بفهمی، همین که دنبال تغییر و آرامش هستی، نشانهی بزرگترین فرزانگی است.
تو با همهی اشکها و خشمهایت هنوز همان مادری هستی که فرزندت به آغوشش پناه میآورد. هیچ لحظهی عصبانیتی نمیتواند عشق و مهربانی تو را پاک کند.
✨ مادر جان، تو تنها نیستی. تو دیده میشوی و تو شایستهی آرامش و مهربانی هستی.
درباره فرزانه بخشی
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است.
نوشته های بیشتر از فرزانه بخشی
دیدگاهتان را بنویسید